محافظت یا حفاظت!؟ کدام یک ناجی حیات وحش ایران خواهد بود؟

محافظت یا حفاظت!؟ کدام یک ناجی حیات وحش ایران خواهد بود؟
آذر 15, 1399
47 بازدید

فرشید کریمی/ کارشناس ارشد محیط­زیست در طی روزهای اخیر و در دوره تلاطم و افسارگسیختگی بازار ارز و اوضاع نابسامان اقتصادی کشور، بحث صدور مجوز شکار چهارپایان از سوی سازمان حفاظت محیط­زیست و اظهارات عیسی کلانتری ریاست آن در مورد شکار موج انتقادات و واکنش­های گسترده مردمی در فضای مجازی را به دنبال داشت. عملکرد […]

فرشید کریمی/ کارشناس ارشد محیط­زیست

در طی روزهای اخیر و در دوره تلاطم و افسارگسیختگی بازار ارز و اوضاع نابسامان اقتصادی کشور، بحث صدور مجوز شکار چهارپایان از سوی سازمان حفاظت محیط­زیست و اظهارات عیسی کلانتری ریاست آن در مورد شکار موج انتقادات و واکنش­های گسترده مردمی در فضای مجازی را به دنبال داشت. عملکرد غیرقابل قبول دکتر کلانتری ریاست سازمان حفاظت محیط­زیست در پی تصمیمات و اظهارات نادرست در خصوص انتقال آب، سدسازی­های گسترده، آلودگی­هوا و … بر کسی پوشیده نیست و شاید به جرات بتوان گفت حضور ایشان در کابینه دوازدهم به نوعی چراغ سبز دولت برای تخریب محیط­زیست در پی توسعه طرح­های کلان بود اما چرا نباید به تصمیمات سازمان حفاظت محیط­زیست در خصوص صدور پروانه شکار با رعایت الزامات و دستورالعمل­های قانونی عجولانه به قضاوت نشست و آن را محکوم کرد؟

اساسا شکار در گذشته یکی از بدوی­ترین و یا در واقع تنهاترین راه برای رفع نیاز­های ضروری انسان از جمله غذا و پوشاک بوده و امروزه نیز در بسیاری از مناطق به ویژه جوامع بومی و محلی نگهداری از تفنگ و تیراندازی به صورت یک سنت و یا فرهنگ درآمده است. هرچند شکار از جنبه حیاتی به تفرجی و تفننی تبدیل شده است ولی با این وجود در گذر زمان نه تنها تعداد افراد شکارچی کاهش نیافته است بلکه به سبب دسترسی آسان و عرضه سلاح و گلوله شکاری توسط سازمان­های نظامی بر تعداد آنها روز به روز افزوده شده است به همین جهت در پی اتفاقات نامیمون چند دهه اخیر و انقراض گونه هایی چون شیر و ببر در اثر شکار و نابودی زیستگاه، و همچنین افزایش آگاهی­های عمومی در خصوص اهمیت حفاظت از حیات وحش و تنوع زیستی موجب شده است تا پدیده شکار در نزد قاطبه افکار عمومی به یک امر مذموم و غیراخلاقی تبدیل شود. اما سوالی که در اینجا مطرح می­شود این است که آیا چنین نگرشی در خصوص شکار و شکارچی درست و منطقی است؟ آیا می­توان حیات وحش را با چنین دیدگاهی حفظ کرد؟ اگر پاسخ بله است چرا تا امروز چنین نشده است؟ در بحث اهمیت مدیریت حیات وحش و همچنین چگونگی مدیریت آن چندین دیدگاه وجود دارد که از بین آنها دو گفتمان بسیار مورد توجه قرار گرفته است. دیدگاه نخست گفتمان اخلاقی به محیط­زیست است. در این نوع نگرش محیط­زیست و تمامی موجودات آن باید از تهاجم انسان­ها در امان بمانند زیرا  از ارزش معنوی و زیباشناختی برخوردارند به همین جهت باید از آنها محافظت شود. در واقع در این نوع دیدگاه کشتار و یا حتی گوشت­خواری به نوعی مورد انتقاد قرار می­گیرد و تلاش می­شود تا انسان­ها به گیاهخواری رو آورند و هرگونه شکار را مغایر با اخلاق انسانی می­دانند. هرچند نگرش اخلاقی و نهی هر گونه شکار امری بسیار ارزشمند و انسانی است ولی آیا می­توان چنین نگرشی را به همه آحاد جامعه تعمیم داد؟ قطعا خیر چراکه در طی چند دهه اخیر و در پی برنامه­ها و آموزش­هایی که برای اهمیت حفاظت از حیات وحش و تنوع زیستی در نظر گرفته شد،  نه تنها شکار گونه­های حیات وحش کاهش نداشته بلکه هر روزه در گوشه و کنار طبیعت این سرزمین شاهد قتل و عام حیات وحش هستیم که نمونه آن را می­توان به شکار پرندگان مهاجر در فریدونکار، به آتش کشیدن خرس و توله اش در لردگان استان چهارمحال و بختیاری در طی روزهای اخیر و هزاران مورد دیگر که در جای جای این سرزمین حادث می­شود  که منتج به شکست سازمان حفاظت محیط­زیست در حفاظت پایدار از حیات وحش شده است. لذا نگرش اخلاقی  یک اعتقاد درونی و شخصی بوده  که ماحصل بینش افراد از طبیعت و گونه­های حیات وحش است و مطمئنا در اکثر جوامع روستایی که ارتباط بسیار نزدیگ با حیات وحش دارند با این خصلت و بینش بیگانه هستند و در نتیجه مدیریت حیات وحش براساس چنین نگرشی به علت بی­توجهی به خواست عده­ای ازجوامع ذینفع نمی­تواند متضمن حفاظت از حیات وحش باشد چرا که بسیاری از افراد دوست­دار شکار بر این باورند که  شکار و تیراندازی جزئی از وجود و زندگی آنهاست و قطعا تصور زندگی بدون شکار برای آنها غیرممکن است بنابراین اجرای برنامه­های حفاظتی با بی­توجهی به این امر محکوم به شکست است. حتی در تعریف سواد محیط­زیستی به جنبه اقتصادی آن به صراحا ذکر شده است. در واقع در تعریف این سواد آمده است که سواد محیط­زیستی یک شکل از درک محیط­زیستی است که صرفا به آگاهی محدود نشده وترکیب دانش عمومی در مورد محیط­زیست با قابلیت ترکیب این دانش به زندگی روز­مره است و این امر مستلزم درک عمیق نظام­های دنیای طبیعت با شواهد علمی،بی­طرفی و با توجه به جنبه­های اقتصادی،زیبا شناختی و اخلاقی می­باشد. از سوی دیگر نگرشی که مورد تایید متخصصان و اساتید مدیریت حیات وحش را با خود دارد گفتمان حفاظت است. گفتمان حفاظت به عنوان یکی دیگر از نگرش­های قابل تامل در امر مدیرت حیات وحش است که بر جنبه سودگرایی و مدیریت فنی حیات وحش تاکید دارد در واقع در این نگرش محیط­زیست می­تواند با مدیریت فنی جنبه اقتصادی داشته باشد. بنابراین نگرش اخلاقی(محافظت) تلاش می­کند تا هرگونه بهره­وری از محیط­زیست و حیات وحش ممنوع شود در حالی که نگرش حفاظت می­کوشد تا با مدیریت فنی بر محیط­زیست و حیات وحش بهره­­­­­وری لازم را با توجه به پایداری و پویایی زیستی آن کسب نماید.بنابراین توجه به تجارب تلخ و دست­آوردهای پوچ چندین دهه گذشته در خصوص حفاظت از حیات وحش و استفاده از روش­های حراست فشار و تقابل و عدم تعامل نظام­مند با جوامع محلی و ذینفعان حکم می­کند که نگاه اخلاقی و پاک کردن صورت مسئله(شکار) نمی­تواند حیات وحش را از گردنه انقراض نجات دهد و نیاز است رویکرد و رهیافت مدیریتی و فنی به جای آن در امر سیاست­گذاری و برنامه­ریزی مورد توجه قرار گیرد.

شکار پایدار رمز موفقیت مدیریت حیات وحش

یکی از مهمترین اقدامات مدیریتی در خصوص حفاظت از حیات­وحش توجه و دخالت دادن جوامع بومی و محلی و همچنین جلب و جذب مشارکت­های اجتماعی به ویژه ذینفعان است. از سوی دیگر توجیه­پذیری اقتصادی طرح­های حفاظتی از جمله مهمترین پیوست­های است که بی­توجهی به آن می­تواند هر طرح اجرایی و مدیریتی که یک ضلع آن مردم هستند  را به شکست ختم نماید به همین جهت این دو عامل را می­توان از جمله مهمترین علل­های بی­ثمری طرح­های مدیریتی در خصوص حفاظت از حیات وحش ایران دانست. به عبارت دیگر مشارکت اجتماعی و توجیه پذیری اقتصادی دوبال موفقیت حفاظت از حیات وحش است که اگر در مدیریت محیط­زیست از جمله حفاظت از جنگل­ها، مراتع، آبزیان، حیات وحش و … به نقش مردم محلی و بهره­مندی آنها در سیاست­گذاری حفاظت توجه نشود مطمئنا نتایج مورد انتظار محقق نخواهد شد. تجارب بین المللی یکصد ساله اخیر و اتحادیه جهاتی حفاظت(IUCN) و سازمان خوار و بار جهانی(FAO) و سازمان علمی-فرهنگی سازمان ملل متحد(UNESCO) نشان می­دهد هر منطقه حفاظت شده و یا طرح حفاظتی از طبیعت که بر محور توجیه اقتصادی اجتماعی در رویکرد و در عمل استوار باشد کاملاً موفق، پایدار و پویا بوده و حمایت و مشارکت عمومی در حفاظت به ویژه جوامع محلی و تصمیم سازان را در پی داشته و در مقابل بخش اعظم طرح­های حفاظتی در دنیا که به حراست صرف بسنده شده و توجیه اقتصادی اجتماعی به همراه نداشته، ناپایداری و فروسایی در پی داشته است. مراتب فوق کاملاً مصداق طبیعت ایران هم است و متأسفانه تاکنون توجیه اقتصادی اجتماعی درستی برای حفاظت طبیعت بعمل نیامده و در نتیجه مشارکت عمومی و حمایت تصمیم­سازان را در سیاست گذاری­ها برای مناطق حفاظت شده بصورت شایسته بدنبال نداشته و مشکلات عدیده و واقعی فراروی چشم انداز و آینده مناطق حفاظتی در روند توسعه وجود دارد. قطعاً حفاظت فنی از حیات وحش و بهره­وری پایدار از گونه­های زیستی با رعایت مطلق دستورالعمل­ها و همچنین ایجاد قرق های حیات وحش و حمایت از مشارکت بخش خصوصی و جوامع محلی یکی از مؤثرترین و ضروری­ترین رویکرد در حفاظت پایدار از طبیعت و تنوع زیستی کم نظیر و ارزشمند ایران زمین است که باید مجدانه در دستور کار قرار گیرد و در این بین شکار پایدار از گونه­های حیات وحش علاوه بر سودآوردی اقتصادی برای مدیریت بهتر از آن گونه و سایر گونه­های در خطر انقراض می­تواند رضایت و همیاری جوامع بومی-محلی و حتی شکارچیان را به دنبال داشته باشد. نمونه بارز چنین رویکردی را می­توان در قرق­های اختصاصی استان یزد مشاهده کرد که چگونه می­توان با دخیل کردن جوامع بومی و شکارچیان غیرمجاز در حفاظت از حیات وحش با تمامی محدودیت­ها به موفقیت­های شگرفی دست یافت. به طور مثال طی آمارهای رسمی سرشماری سازمان حفاظت محیط زیست در منطقه علی آباد مهریز که اساتید،دانشجویان و جوامع محلی حضور داشتند، جمعیت کل وبز دراین منطقه 150 راس بوده که در طی 5 سال حفاظت رشد 8 برابری داشته و جمعیت آن در سال 95 به بیشاز 1100 راس رسیده است. همچنین جمعیت قوچ و میش در مناطق دربید یزد و منصورآباد رفسنجان رشد 400برابری داشته است. این رشد قابل توجه جمعیت و موفقیت های غیرقابل انکار ناشی از اعتماد به علاقمندان به حفاظت از حیات وحش و جوامع بومی و محلی است که فرصت­های جدیدی را برای بهره­برداری خردمندانه و پایدار از حیات وحش در محدوده های سه قرق های اختصاصی مذکور ایجاد کرده است. به همین منظور،سازمان حفاظت محیط­زیست بر اساس قوانین و مقررات، همچنین ضوابط مصوب شورایعالی حفاظت محیط­زیست و با هدف انتفاع جوامع محلی که در امر حفاظت از حیات وحش سرمایه­گذاری نموده­اند از آثار مثبت ناشی از این مشارکت که همان رشد چشمگیر جمعیت گونه های حیات وحش در محدوده مورد حفاظت است. را در دستور کار خود قرار داده است.

 

چرا اساتید و کارشناسان حیات وحش موافق شکار پایدار سکوت کردند؟

یکی از فاحش­ترین خطاهای سازمان حفاظت محیط­زیست در پی صدور مجوز شکار در بعضی از مناطق عدم روشنگری و تزریق اطلاعات صحیح به مردم و فعالین عرصه­محیط­زیست کشور در مورد چگونگی صدور مجوز شکار در مناطق تحت حمایت سازمان حفاظت محیط­زیست و تفهیم دستورالعمل شکار به آنها بود. به طوری که نگارنده بارها در همایش­ها و برنامه­های علمی با مدیران سازمان این موضوع را گوشزد نموده است. لذا همان­طور که انتظار می­رفت واکنش­های احساسی، هیجانی و اخلاقی را نسبت به این موضوع در فضای مجازی شاهد بوده و هستیم به طوری که هریک از منتقدان بااستناد به تصاویر شکار توریست­های خارجی به این موضوع واکنش نشان داده و صریحا آن را محکوم نموده­اند. هرچند نگاه اخلاقی به شکار مورد تمکین و احترام می­باشد و باید هم مورد ترویج قرار گیرد ولی مدیریت آن دسته از افرادی که علاقمند به شکار هستند ضروری و انکارناپذیر است. برای بسیاری از مردم که دغدغه­مند حیات وحش هستند درک این موضوع دشوار و غیرقابل پذیرش است زیرا که مدیریت حیات وحش یک فن و حرفه است که باید با مطالعه تخصصی و توجه به تجربیات کشورهای پیشرو بدست آید و این انتظار را نباید از مردم عادی متصور بود و یا به آنها خرده گرفت. حال سوالی که در اینجا مطرح می­­شود این است که چرا اساتید، مدیران، متخصصان و دانشجویان علوم محیط­زیست و حیات وحش که موافق شکار پایدار و متوازن با جمعیت گونه هستند در قبال واکنش­های احساسی مردم در فضای مجازی سکوت کردند و یا عده­ای از این فرصت جهت انتفاع شخصی بهره گرفتند؟ تعهد و رسالت اساتید و متخصصان امر حیات­وحش حکم می­کند که در راستای آگاهی بخشی به احاد جامعه تلاش کنند و نسبت به واکنش­های تند و احساسی آنها ترسی به دل راه ندهند و حیات وحش را قربانی اقبال عمومی خود نکنند.

پرواضح  و مبرهن است که در مدیریت بیش از 4دهه سازمان حفاظت محیط­زیست کشور که بر مبنای حراست یکسویه استوار بوده، دستاوردی در خصوص حیات ­وحش تحصیل نکرده است و چرا منتقدان شکار پاسخ  و واکنش درخوری در خصوص کاهش تعداد گونه­های حمایتی نظیر خرس، پلنگ، یوزپلنگ،قرقاوول، کبک، مرال، شوکا، پرندگان مهاجر و … ندارند؟ آیا کاهش تعداد این گونه­ها ناشی از صدور مجوز شکار بوده؟ آیا ممنوع نمودن 5 ساله شکار در جنگل­های هیرکانی موجب حفظ حیات­وحش آن شده است؟!! مسلما خیر چراکه جامعه هدف سازمان حفاظت محیطزیست در خصوص حیات­وحش جوامع بومی- محلی و شکارچیان غیرمجازی هستند که معیشت و ارضای روحی و روانی آنها به نوعی به آن مناطق وابسته است نه شهرنشینان! بنابراین با واکنش­های اسلاکتیویسمی(زیرپتویی) و استوری گذاشتن نمی­شود حیات­وحش را حفظ کرد زیرا بسیاری از منتقدان و کنش­گران مجازی بر این باورند که فالورها یا دنبال­کننده­های اینیستاگرامی آنها آئینه تمامی نمای مردم ایران هستند در حالی که سخت در اشتباهند چون جامعه هدف ما در خصوص حفاظت از حیات­حش جوامع روستایی هستند که نه دسترسی به اینترنت دارند و نه تمایلی به شنیدن نصایح اخلاقی آنها.

اظهارات و واکنش­های منتقدان شکار پایدار گویای دو امر مهم است. اول اینکه آنها با ضوابط و مقررات چگونگی صدور مجوز و شکار آشنایی کامل ندارند. یعنی شرایط مندرج در دستورالعمل شکار به این نحو است که شکار فقط در مناطقی انجام شود که تعداد گونه­های مورد نظر جهت شکار  توسط محیط­بانان و فعالان محیط­زیست سرشماری شود و سپس در صورت برآورد دقیق از تعداد مناسب گونه­ها سازمان می­تواند فقط برای کمتر از 6درصد جمعیت مجوز شکار صادر کند که در حال حاضر این تعداد کمتر از 2درصد است. همچنین پس از صدور مجوز برای هرشکارچی به همراه دو محیط­بان می­توانند به شکار گونه نر­ مسن براساس شاخ آنها تشخیص داده می شود اقدام نمایند و حتی در تعداد شلیک گلوله هم محدودیت وجود دارد. البته باید یادآور شد که تعداد و هزینه مجوز شکار برای افراد بومی و خارجی بسیار متفاوت است . اما مورد دوم که بسیار مهم و حیاتی است بحث عدم اعتماد مردم به سازمان­ حفاظت محیط­زیست است چرا که بسیاری از منتقدان دستورالعمل­ شکار را مناسب و مطلوب می­دانند ولی به اجرای آن از سوی سازمان ایمان ندارند! و یا اجرای آن را نادرست می­بینند که این نظر قابل پذیرش و بررسی می­باشد. با این تفاصیل هیچ یک­ از این موانع نباید نقش بهره­برداری پایدار از حیات وحش را در کنار سودآوری اقتصادی برای حفاظت بیشتر از محیط­زیست را زیرسوال برد و آن را محکوم کرد. چرا که تجربیات جهانی نشان­ داده است که می­توان با مشارکت و بهره­وری پایدار به حفاظت حیات وحش دست یافت. نمونه­ جهانی شکار پایدار را می­توان به حفاظت از کرگدن در آفریقای جنوبی و نامیبیا درآمدی بالغ بر 000/973دلار، قوچ آلتای در مغولستان با ممنوعیت شکار پس از 4سال با درآمد 000/123 دلار برای شکار 12راس، قوچ بیگ هورن در آمریکای شمالی با 000/700دلار، مناطق حفاظت شده خصوصی در زیباوه با درآمد سالیانه 000/600دلار، حفاظت مشارکتی در نامیبیا با در آمد حاصل از شکار تروفه 29 گونه حیات وحش در مناطق حفاظت شده به طور کلی379/671/1 میلیون دلار در سال 2013 بوده است، حفاظت از قوچ اوریال در تاجیکستان مجوز شکار تروفه به ازای هر راس قوچ در حدود 100 هزار دلار تعیین شده است اشاره کرد. در تمامی موارد ذکر شده گونه­های حفاظت شده قبل از اجرایی شدن طرح حفاظت مشارکتی روبه انقراض بودند که پس از یک دوره حفاظت به وضعیت پایدار رسیدند.

با توجه به این واقعیت آشکار که محیط زیست سالم ، ضامن سلامت کلیه زیستمندان است ، باید تاکید کردکه حفاظت محیط زیست تنها در صورتی به معنی واقعی کلمه میسر خواهد شد که مردم در آن مشارکتی همه گیر، خردمندانه و کارآمد داشته باشند ، مشارکتی که صرفاً جنبه فیزیکی نداشته و همیاری و هم اندیشی از لوازم ضروری تحقق آن باشد.