
فرشید کریمی/ کارشناس ارشد محیطزیست در طی روزهای اخیر و در دوره تلاطم و افسارگسیختگی بازار ارز و اوضاع نابسامان اقتصادی کشور، بحث صدور مجوز شکار چهارپایان از سوی سازمان حفاظت محیطزیست و اظهارات عیسی کلانتری ریاست آن در مورد شکار موج انتقادات و واکنشهای گسترده مردمی در فضای مجازی را به دنبال داشت. عملکرد […]
فرشید کریمی/ کارشناس ارشد محیطزیست
در طی روزهای اخیر و در دوره تلاطم و افسارگسیختگی بازار ارز و اوضاع نابسامان اقتصادی کشور، بحث صدور مجوز شکار چهارپایان از سوی سازمان حفاظت محیطزیست و اظهارات عیسی کلانتری ریاست آن در مورد شکار موج انتقادات و واکنشهای گسترده مردمی در فضای مجازی را به دنبال داشت. عملکرد غیرقابل قبول دکتر کلانتری ریاست سازمان حفاظت محیطزیست در پی تصمیمات و اظهارات نادرست در خصوص انتقال آب، سدسازیهای گسترده، آلودگیهوا و … بر کسی پوشیده نیست و شاید به جرات بتوان گفت حضور ایشان در کابینه دوازدهم به نوعی چراغ سبز دولت برای تخریب محیطزیست در پی توسعه طرحهای کلان بود اما چرا نباید به تصمیمات سازمان حفاظت محیطزیست در خصوص صدور پروانه شکار با رعایت الزامات و دستورالعملهای قانونی عجولانه به قضاوت نشست و آن را محکوم کرد؟
اساسا شکار در گذشته یکی از بدویترین و یا در واقع تنهاترین راه برای رفع نیازهای ضروری انسان از جمله غذا و پوشاک بوده و امروزه نیز در بسیاری از مناطق به ویژه جوامع بومی و محلی نگهداری از تفنگ و تیراندازی به صورت یک سنت و یا فرهنگ درآمده است. هرچند شکار از جنبه حیاتی به تفرجی و تفننی تبدیل شده است ولی با این وجود در گذر زمان نه تنها تعداد افراد شکارچی کاهش نیافته است بلکه به سبب دسترسی آسان و عرضه سلاح و گلوله شکاری توسط سازمانهای نظامی بر تعداد آنها روز به روز افزوده شده است به همین جهت در پی اتفاقات نامیمون چند دهه اخیر و انقراض گونه هایی چون شیر و ببر در اثر شکار و نابودی زیستگاه، و همچنین افزایش آگاهیهای عمومی در خصوص اهمیت حفاظت از حیات وحش و تنوع زیستی موجب شده است تا پدیده شکار در نزد قاطبه افکار عمومی به یک امر مذموم و غیراخلاقی تبدیل شود. اما سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که آیا چنین نگرشی در خصوص شکار و شکارچی درست و منطقی است؟ آیا میتوان حیات وحش را با چنین دیدگاهی حفظ کرد؟ اگر پاسخ بله است چرا تا امروز چنین نشده است؟ در بحث اهمیت مدیریت حیات وحش و همچنین چگونگی مدیریت آن چندین دیدگاه وجود دارد که از بین آنها دو گفتمان بسیار مورد توجه قرار گرفته است. دیدگاه نخست گفتمان اخلاقی به محیطزیست است. در این نوع نگرش محیطزیست و تمامی موجودات آن باید از تهاجم انسانها در امان بمانند زیرا از ارزش معنوی و زیباشناختی برخوردارند به همین جهت باید از آنها محافظت شود. در واقع در این نوع دیدگاه کشتار و یا حتی گوشتخواری به نوعی مورد انتقاد قرار میگیرد و تلاش میشود تا انسانها به گیاهخواری رو آورند و هرگونه شکار را مغایر با اخلاق انسانی میدانند. هرچند نگرش اخلاقی و نهی هر گونه شکار امری بسیار ارزشمند و انسانی است ولی آیا میتوان چنین نگرشی را به همه آحاد جامعه تعمیم داد؟ قطعا خیر چراکه در طی چند دهه اخیر و در پی برنامهها و آموزشهایی که برای اهمیت حفاظت از حیات وحش و تنوع زیستی در نظر گرفته شد، نه تنها شکار گونههای حیات وحش کاهش نداشته بلکه هر روزه در گوشه و کنار طبیعت این سرزمین شاهد قتل و عام حیات وحش هستیم که نمونه آن را میتوان به شکار پرندگان مهاجر در فریدونکار، به آتش کشیدن خرس و توله اش در لردگان استان چهارمحال و بختیاری در طی روزهای اخیر و هزاران مورد دیگر که در جای جای این سرزمین حادث میشود که منتج به شکست سازمان حفاظت محیطزیست در حفاظت پایدار از حیات وحش شده است. لذا نگرش اخلاقی یک اعتقاد درونی و شخصی بوده که ماحصل بینش افراد از طبیعت و گونههای حیات وحش است و مطمئنا در اکثر جوامع روستایی که ارتباط بسیار نزدیگ با حیات وحش دارند با این خصلت و بینش بیگانه هستند و در نتیجه مدیریت حیات وحش براساس چنین نگرشی به علت بیتوجهی به خواست عدهای ازجوامع ذینفع نمیتواند متضمن حفاظت از حیات وحش باشد چرا که بسیاری از افراد دوستدار شکار بر این باورند که شکار و تیراندازی جزئی از وجود و زندگی آنهاست و قطعا تصور زندگی بدون شکار برای آنها غیرممکن است بنابراین اجرای برنامههای حفاظتی با بیتوجهی به این امر محکوم به شکست است. حتی در تعریف سواد محیطزیستی به جنبه اقتصادی آن به صراحا ذکر شده است. در واقع در تعریف این سواد آمده است که سواد محیطزیستی یک شکل از درک محیطزیستی است که صرفا به آگاهی محدود نشده وترکیب دانش عمومی در مورد محیطزیست با قابلیت ترکیب این دانش به زندگی روزمره است و این امر مستلزم درک عمیق نظامهای دنیای طبیعت با شواهد علمی،بیطرفی و با توجه به جنبههای اقتصادی،زیبا شناختی و اخلاقی میباشد. از سوی دیگر نگرشی که مورد تایید متخصصان و اساتید مدیریت حیات وحش را با خود دارد گفتمان حفاظت است. گفتمان حفاظت به عنوان یکی دیگر از نگرشهای قابل تامل در امر مدیرت حیات وحش است که بر جنبه سودگرایی و مدیریت فنی حیات وحش تاکید دارد در واقع در این نگرش محیطزیست میتواند با مدیریت فنی جنبه اقتصادی داشته باشد. بنابراین نگرش اخلاقی(محافظت) تلاش میکند تا هرگونه بهرهوری از محیطزیست و حیات وحش ممنوع شود در حالی که نگرش حفاظت میکوشد تا با مدیریت فنی بر محیطزیست و حیات وحش بهرهوری لازم را با توجه به پایداری و پویایی زیستی آن کسب نماید.بنابراین توجه به تجارب تلخ و دستآوردهای پوچ چندین دهه گذشته در خصوص حفاظت از حیات وحش و استفاده از روشهای حراست فشار و تقابل و عدم تعامل نظاممند با جوامع محلی و ذینفعان حکم میکند که نگاه اخلاقی و پاک کردن صورت مسئله(شکار) نمیتواند حیات وحش را از گردنه انقراض نجات دهد و نیاز است رویکرد و رهیافت مدیریتی و فنی به جای آن در امر سیاستگذاری و برنامهریزی مورد توجه قرار گیرد.
شکار پایدار رمز موفقیت مدیریت حیات وحش
یکی از مهمترین اقدامات مدیریتی در خصوص حفاظت از حیاتوحش توجه و دخالت دادن جوامع بومی و محلی و همچنین جلب و جذب مشارکتهای اجتماعی به ویژه ذینفعان است. از سوی دیگر توجیهپذیری اقتصادی طرحهای حفاظتی از جمله مهمترین پیوستهای است که بیتوجهی به آن میتواند هر طرح اجرایی و مدیریتی که یک ضلع آن مردم هستند را به شکست ختم نماید به همین جهت این دو عامل را میتوان از جمله مهمترین عللهای بیثمری طرحهای مدیریتی در خصوص حفاظت از حیات وحش ایران دانست. به عبارت دیگر مشارکت اجتماعی و توجیه پذیری اقتصادی دوبال موفقیت حفاظت از حیات وحش است که اگر در مدیریت محیطزیست از جمله حفاظت از جنگلها، مراتع، آبزیان، حیات وحش و … به نقش مردم محلی و بهرهمندی آنها در سیاستگذاری حفاظت توجه نشود مطمئنا نتایج مورد انتظار محقق نخواهد شد. تجارب بین المللی یکصد ساله اخیر و اتحادیه جهاتی حفاظت(IUCN) و سازمان خوار و بار جهانی(FAO) و سازمان علمی-فرهنگی سازمان ملل متحد(UNESCO) نشان میدهد هر منطقه حفاظت شده و یا طرح حفاظتی از طبیعت که بر محور توجیه اقتصادی اجتماعی در رویکرد و در عمل استوار باشد کاملاً موفق، پایدار و پویا بوده و حمایت و مشارکت عمومی در حفاظت به ویژه جوامع محلی و تصمیم سازان را در پی داشته و در مقابل بخش اعظم طرحهای حفاظتی در دنیا که به حراست صرف بسنده شده و توجیه اقتصادی اجتماعی به همراه نداشته، ناپایداری و فروسایی در پی داشته است. مراتب فوق کاملاً مصداق طبیعت ایران هم است و متأسفانه تاکنون توجیه اقتصادی اجتماعی درستی برای حفاظت طبیعت بعمل نیامده و در نتیجه مشارکت عمومی و حمایت تصمیمسازان را در سیاست گذاریها برای مناطق حفاظت شده بصورت شایسته بدنبال نداشته و مشکلات عدیده و واقعی فراروی چشم انداز و آینده مناطق حفاظتی در روند توسعه وجود دارد. قطعاً حفاظت فنی از حیات وحش و بهرهوری پایدار از گونههای زیستی با رعایت مطلق دستورالعملها و همچنین ایجاد قرق های حیات وحش و حمایت از مشارکت بخش خصوصی و جوامع محلی یکی از مؤثرترین و ضروریترین رویکرد در حفاظت پایدار از طبیعت و تنوع زیستی کم نظیر و ارزشمند ایران زمین است که باید مجدانه در دستور کار قرار گیرد و در این بین شکار پایدار از گونههای حیات وحش علاوه بر سودآوردی اقتصادی برای مدیریت بهتر از آن گونه و سایر گونههای در خطر انقراض میتواند رضایت و همیاری جوامع بومی-محلی و حتی شکارچیان را به دنبال داشته باشد. نمونه بارز چنین رویکردی را میتوان در قرقهای اختصاصی استان یزد مشاهده کرد که چگونه میتوان با دخیل کردن جوامع بومی و شکارچیان غیرمجاز در حفاظت از حیات وحش با تمامی محدودیتها به موفقیتهای شگرفی دست یافت. به طور مثال طی آمارهای رسمی سرشماری سازمان حفاظت محیط زیست در منطقه علی آباد مهریز که اساتید،دانشجویان و جوامع محلی حضور داشتند، جمعیت کل وبز دراین منطقه 150 راس بوده که در طی 5 سال حفاظت رشد 8 برابری داشته و جمعیت آن در سال 95 به بیشاز 1100 راس رسیده است. همچنین جمعیت قوچ و میش در مناطق دربید یزد و منصورآباد رفسنجان رشد 400برابری داشته است. این رشد قابل توجه جمعیت و موفقیت های غیرقابل انکار ناشی از اعتماد به علاقمندان به حفاظت از حیات وحش و جوامع بومی و محلی است که فرصتهای جدیدی را برای بهرهبرداری خردمندانه و پایدار از حیات وحش در محدوده های سه قرق های اختصاصی مذکور ایجاد کرده است. به همین منظور،سازمان حفاظت محیطزیست بر اساس قوانین و مقررات، همچنین ضوابط مصوب شورایعالی حفاظت محیطزیست و با هدف انتفاع جوامع محلی که در امر حفاظت از حیات وحش سرمایهگذاری نمودهاند از آثار مثبت ناشی از این مشارکت که همان رشد چشمگیر جمعیت گونه های حیات وحش در محدوده مورد حفاظت است. را در دستور کار خود قرار داده است.
چرا اساتید و کارشناسان حیات وحش موافق شکار پایدار سکوت کردند؟
یکی از فاحشترین خطاهای سازمان حفاظت محیطزیست در پی صدور مجوز شکار در بعضی از مناطق عدم روشنگری و تزریق اطلاعات صحیح به مردم و فعالین عرصهمحیطزیست کشور در مورد چگونگی صدور مجوز شکار در مناطق تحت حمایت سازمان حفاظت محیطزیست و تفهیم دستورالعمل شکار به آنها بود. به طوری که نگارنده بارها در همایشها و برنامههای علمی با مدیران سازمان این موضوع را گوشزد نموده است. لذا همانطور که انتظار میرفت واکنشهای احساسی، هیجانی و اخلاقی را نسبت به این موضوع در فضای مجازی شاهد بوده و هستیم به طوری که هریک از منتقدان بااستناد به تصاویر شکار توریستهای خارجی به این موضوع واکنش نشان داده و صریحا آن را محکوم نمودهاند. هرچند نگاه اخلاقی به شکار مورد تمکین و احترام میباشد و باید هم مورد ترویج قرار گیرد ولی مدیریت آن دسته از افرادی که علاقمند به شکار هستند ضروری و انکارناپذیر است. برای بسیاری از مردم که دغدغهمند حیات وحش هستند درک این موضوع دشوار و غیرقابل پذیرش است زیرا که مدیریت حیات وحش یک فن و حرفه است که باید با مطالعه تخصصی و توجه به تجربیات کشورهای پیشرو بدست آید و این انتظار را نباید از مردم عادی متصور بود و یا به آنها خرده گرفت. حال سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که چرا اساتید، مدیران، متخصصان و دانشجویان علوم محیطزیست و حیات وحش که موافق شکار پایدار و متوازن با جمعیت گونه هستند در قبال واکنشهای احساسی مردم در فضای مجازی سکوت کردند و یا عدهای از این فرصت جهت انتفاع شخصی بهره گرفتند؟ تعهد و رسالت اساتید و متخصصان امر حیاتوحش حکم میکند که در راستای آگاهی بخشی به احاد جامعه تلاش کنند و نسبت به واکنشهای تند و احساسی آنها ترسی به دل راه ندهند و حیات وحش را قربانی اقبال عمومی خود نکنند.
پرواضح و مبرهن است که در مدیریت بیش از 4دهه سازمان حفاظت محیطزیست کشور که بر مبنای حراست یکسویه استوار بوده، دستاوردی در خصوص حیات وحش تحصیل نکرده است و چرا منتقدان شکار پاسخ و واکنش درخوری در خصوص کاهش تعداد گونههای حمایتی نظیر خرس، پلنگ، یوزپلنگ،قرقاوول، کبک، مرال، شوکا، پرندگان مهاجر و … ندارند؟ آیا کاهش تعداد این گونهها ناشی از صدور مجوز شکار بوده؟ آیا ممنوع نمودن 5 ساله شکار در جنگلهای هیرکانی موجب حفظ حیاتوحش آن شده است؟!! مسلما خیر چراکه جامعه هدف سازمان حفاظت محیطزیست در خصوص حیاتوحش جوامع بومی- محلی و شکارچیان غیرمجازی هستند که معیشت و ارضای روحی و روانی آنها به نوعی به آن مناطق وابسته است نه شهرنشینان! بنابراین با واکنشهای اسلاکتیویسمی(زیرپتویی) و استوری گذاشتن نمیشود حیاتوحش را حفظ کرد زیرا بسیاری از منتقدان و کنشگران مجازی بر این باورند که فالورها یا دنبالکنندههای اینیستاگرامی آنها آئینه تمامی نمای مردم ایران هستند در حالی که سخت در اشتباهند چون جامعه هدف ما در خصوص حفاظت از حیاتحش جوامع روستایی هستند که نه دسترسی به اینترنت دارند و نه تمایلی به شنیدن نصایح اخلاقی آنها.
اظهارات و واکنشهای منتقدان شکار پایدار گویای دو امر مهم است. اول اینکه آنها با ضوابط و مقررات چگونگی صدور مجوز و شکار آشنایی کامل ندارند. یعنی شرایط مندرج در دستورالعمل شکار به این نحو است که شکار فقط در مناطقی انجام شود که تعداد گونههای مورد نظر جهت شکار توسط محیطبانان و فعالان محیطزیست سرشماری شود و سپس در صورت برآورد دقیق از تعداد مناسب گونهها سازمان میتواند فقط برای کمتر از 6درصد جمعیت مجوز شکار صادر کند که در حال حاضر این تعداد کمتر از 2درصد است. همچنین پس از صدور مجوز برای هرشکارچی به همراه دو محیطبان میتوانند به شکار گونه نر مسن براساس شاخ آنها تشخیص داده می شود اقدام نمایند و حتی در تعداد شلیک گلوله هم محدودیت وجود دارد. البته باید یادآور شد که تعداد و هزینه مجوز شکار برای افراد بومی و خارجی بسیار متفاوت است . اما مورد دوم که بسیار مهم و حیاتی است بحث عدم اعتماد مردم به سازمان حفاظت محیطزیست است چرا که بسیاری از منتقدان دستورالعمل شکار را مناسب و مطلوب میدانند ولی به اجرای آن از سوی سازمان ایمان ندارند! و یا اجرای آن را نادرست میبینند که این نظر قابل پذیرش و بررسی میباشد. با این تفاصیل هیچ یک از این موانع نباید نقش بهرهبرداری پایدار از حیات وحش را در کنار سودآوری اقتصادی برای حفاظت بیشتر از محیطزیست را زیرسوال برد و آن را محکوم کرد. چرا که تجربیات جهانی نشان داده است که میتوان با مشارکت و بهرهوری پایدار به حفاظت حیات وحش دست یافت. نمونه جهانی شکار پایدار را میتوان به حفاظت از کرگدن در آفریقای جنوبی و نامیبیا درآمدی بالغ بر 000/973دلار، قوچ آلتای در مغولستان با ممنوعیت شکار پس از 4سال با درآمد 000/123 دلار برای شکار 12راس، قوچ بیگ هورن در آمریکای شمالی با 000/700دلار، مناطق حفاظت شده خصوصی در زیباوه با درآمد سالیانه 000/600دلار، حفاظت مشارکتی در نامیبیا با در آمد حاصل از شکار تروفه 29 گونه حیات وحش در مناطق حفاظت شده به طور کلی379/671/1 میلیون دلار در سال 2013 بوده است، حفاظت از قوچ اوریال در تاجیکستان مجوز شکار تروفه به ازای هر راس قوچ در حدود 100 هزار دلار تعیین شده است اشاره کرد. در تمامی موارد ذکر شده گونههای حفاظت شده قبل از اجرایی شدن طرح حفاظت مشارکتی روبه انقراض بودند که پس از یک دوره حفاظت به وضعیت پایدار رسیدند.
با توجه به این واقعیت آشکار که محیط زیست سالم ، ضامن سلامت کلیه زیستمندان است ، باید تاکید کردکه حفاظت محیط زیست تنها در صورتی به معنی واقعی کلمه میسر خواهد شد که مردم در آن مشارکتی همه گیر، خردمندانه و کارآمد داشته باشند ، مشارکتی که صرفاً جنبه فیزیکی نداشته و همیاری و هم اندیشی از لوازم ضروری تحقق آن باشد.
نظرات